حقیقت اذان(1):


فضـیلت اذان و اقامه:

​صاحب کتاب ثواب الاعمال به اسـناد خود از ابن عباس روایت نموده که رسول خدا صّلی الّله علیه و آله فرمود: 

هرکس اذان گفتن مسجدي از مساجد خدا را به عهده بگیرد و تنها به قصد رضاي خدا اذان بگوید ،خداوند به او ثواب چهل هزار هزار نبی، وچهل هزار هزارصـدیق وچهل هزار هزار شـهید عنایت فرمایـد. 

و درشـفاعت اوچهل هزار هزار امت را که در هر امتی چهـل هزار هزار نفر باشـد داخل گردانـد و براي او در هر بهشتی از بهشـت ها چهل هزار هزار شـهر باشـد ،که در هرشـهري چهل هزار هزار قصـر و در هر قصـري چهل هزار هزار خانه و در هرخانه اي چهل هزار هزار اطاق و در هر اطاقی چهل هزار هزار تخت و بر هر تختی همسـري ازحور العین باشـد، و وسـعت هر اطـاقی از آنهـا چهل هزار هزار برابر دنیا باشـد، و پیش روي هر یک از همسـرانش چهـل هزار هزار پسـر و چهل هزار هزار دختر، و در هر اطاقی چهل هزار هزار سـفره و بر هر سـفره اي چهل هزار هزارکاسه و در هر کاسه ای چهل هزار هزار نوع از طعام باشـد،که اگر جن و انس بر او وارد شونـد و او آنها را در پائینترین خانه اش فرود آورد ،آنچه که ازخوردنی و آشامیدنی و بوي خوش و لباس و میوه و انواع تحفه ها و زیور و آلات که بخواهنـد در همان یک اطاق فراهم باشد.

 پس آنگاه که مؤذن فریاد برآورد که "اشـهد ان لا اله الا الّله" چهل هزار هزار ملک او را در برگیرنـد،که همـۀ آنها بر او درود فرسـتند و براي او طلب آمرزش کنند، و او تا وقتی که مشـغول گفتن اذان است در سایۀ حق تعالی است. و براي او ثواب چهل هزار هزار ملک نوشته شود، سپس او را بسوي خداوند عزوجل بالا برند. 

و درحـدیث طویلی که از بلال رسـیده، آمـده که از رسول خـداصـّلی الّله علیه و آله شـنیدم که فرمود: 

هرکس ده سـال اذان بگوید خداوند او را با حضـرت إبراهیم علیه السلام در قبۀ، و یا درجۀ آن حضرت ساکن گرداند. و اخبار در این زمینه که هرکس نمازش را با اذان و اقامه بگـذارد ،دو صف از ملائکه با او نماز بگذارنـد، بسـیار است.

و در بعضـی از این روایات آمـده که راوي میپرسـد ،مقدار این صف چه اندازه است ؟ معصوم علیه السلام میفرماید: کمترین طول آن باندازة فاصـلۀ مغرب تا مشـرق و بیشترین آن فاصلۀ بین آسـمان و زمین است . و از امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده که رسول خدا صّلی الّله علیه و آله فرمود: براي مؤذن آنگاه که مشـغول گفتن اذان و اقـامه است ،مثل اجر شـهیدي است که در راه خـدا درخون خود میطپـد. 

امام علیه السلام میگویـد گفتم اگر ، چنین باشد،آنان براي گفتن اذان بر یکدیگر پیشـی خواهند گرفت، رسول خدا صـّلی الّله علیه و آله فرمود: چنین نیست ،زمانی بر مردم بیایـد که اذان گفتن را تنها به عهـدة ضـعفاء بگذارنـد، و بـدن مؤذن را خـدا بر آتش حرام نموده است.

وصـدوق به اسـناد خود از امام صادق علیه السلام و آن حضـرت از پدران خود از رسول خدا صـّلی الّله علیه و آله روایت نموده که فرمود: آگاه باشـید هرکس که اذان بگوید و تنها خدا را در نظر داشته باشد ،خداوند ثواب چهل هزار شـهید و چهل هزار صدیق به او عنایت کند و چهل هزار از گناهکاران امت مرا به شـفاعت او داخل در بهشت گرداند، آگاه باشـید که مؤذن آنگـاه که بگویـد "اشـهد ان لا اله الا الّله" نود هزار ملک بر او درود فرسـتند و براي او طلب آمرزش کننـد و در روز قیامت در سایۀ عرش الهی است تا آنگاه که خداوند از حساب خلایق فارغ گردد. و ثواب گفتن "اشـهد ان محمدا رسول الّله" را چهل هزار ملک بنویسند.


فضیلت اذان گویی "دروغ یا واقعیت":

​میگویم مبـادا که مثـل چنین اجر و پاداشــــــهائی را که براي اینگونه اعمال آمـده مبالغه بـدانی، زیرا که این سـخن،سـخن طایفه اي از ملحـدین است، و اگر عقـل ضـعیف اینگونه مطـالب را بعیـد شـمرد، براي رفع این اسـتبعاد لازم است که به دو مطلب توجه نمائی: 

مطلب اول اینکه ثواب هـائی که در این روایـات آمـده یقینا براي کسانی است که حقایق این اعمال را خالص و تنها براي خاطر خـدا انجام دهنـد.

بعـد انـدکی تأمل نما که آیا این امر جز براي افرادي بسـیار انـدك میسـر میشود؟ اما امثال ما عامۀ مردم اگر بعضـی از عباداتمـان را بـاعث دوري از خـدا و جزء معاصـی و سـبب دخول در آتش بـدانیم سـزاوارتر است از اینکه آنها راجزء عبادات خود بحساب آورده و توقع اجر و پاداش بر آنها داشته باشیم، و تو اگر در معناي کلمۀ طیبه «لا اله الا الّله» اندکی تأمل کنی، میبینی که این کلمه،کلمـۀ توحیـد است، و معنایش اثبات الوهیت و انفرادیت براي ذات اقـدس حق، و نفی آن از غیر او است، بعد به خود و رفتار و کردار خود بنگر و ببین آیـا رفتـار وکردار تو با این اصل سازگار است؟

یا تمام حرکات و سـکنات و رفتار تو بر عکس این حقیقت است، و الوهیت و انفرادیت را براي هر چیز و هرکس از مخلوقین که اندك قدرت و قوتی در وجود او میـبینی، قائـل هسـتی و تنهـا خـدا را بـه این وصف نمیشناسـی و در رفع حوائـج و نیازهـاي خود را سوي او نمیکنی، بلکه پیوسـته به دنبال اسـباب و وسایط هستی، مثلا اگر پدري ثروتمند داشته باشی، می یابی که در رفع نیازها و انجام مهمات، دل به او داري و به خـاطر وجود چنین پـدري اظهـار اطمینان میکنی ولی به وعـدة پروردگار در رسانـدن روزي و اجابت دعایت خاطرت آرام نمیگیرد و اطمینان قلبی برایت حاصل نمیشود.

با این وصف، هرچنـد که کلمـۀ طیبۀ "لا اله الا الّله" را بر زبان آوري، آیا واقعا تو موحد هستی؟ و آیا میتوان تو را در توحید صادق دانست؟ یا اینکه در اینصورت مشـرکی دروغگو، و یا منافقی مسـخره کننده، و یا کسـی که سخنی میگوید و هیچ توجهی به معناي آن ندارد هستی، و هرگـاه دانستی که "لا اله الا الّله" کلمه اي بس بزرگ است که جز عارفـان به خـدا و اولیـاء حق،کسـی را یـاراي گفتن آن به معناي واقعی آن نیست پس آنچه را هم که براي پاداش آن بیان شـده بعیـد مشـمار. 

مطلب دومی که باید به آن توجه داشت قدرت ذات اقدس حق است که تمام آنچه که در اینگونه اخبار و روایات آمده و بهشـت هائی که وصف گشته ذات اقدس حق، به یک اراده ایجاد و با یک کلمۀ «کن»، «باش» می آفریند، و آفرینش آنها و اضـعاف آن، تا بینهایت براي او مؤنه وخرجی ندارد،چرا که او هر چه بخواهـد میکنـد و آنچه که اراده کنـد،می آفرینـد، و آفرینش وحفظ آن هم براي او زحمتی نـدارد، همچنین انسان میباید که در عنایت و بخشـش او بیندیشد و توجه داشـته باشدکه او بخشـنده اي است که هرگز بخل نورزد و او بزرگوارترین بزرگواران و نسبت به مؤمنین مهربانتر از مادر بفرزندش هست.

پس اگر این دو حقیقت را دانستی وحقیقتا به آنها رسـیدي و باور داشتی، دیگر اینگونه امور را بعیـد نخواهی شـمرد، زیرا آنچه که سبب بعید شـمردن اینها میشود، یکی بزرگ شمردن امکان وجود اینها و قدرت بر آفرینش و تفکر دربارة زحمت و مؤنۀ خلق و حفـظ اینهـا است، و دیگرکوچـک شـمردن آنچه که موجب این ثوابهـا میگردد و آنچه که مـا بیان داشتیم هر دو اشـکال را مینماید،چنانکه ظاهر است.


شهادت بر ولایت و امارت مؤمنین براي علی بن ابی طالب علیه السلام:

​شهادت بر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام پس ازشهادت بر رسالت حضرت محمد صّلی الّله علیه و آله مستحب دانسته شده، وشیخ صدوق و شیخ و علامه هم آنرا تصدیق نموده اند. 

شیخ صدوق میگوید: ما غلات را به روایت این خبر میشـناختیم، وشـیخ راویان این خبر را از مفوضه دانسـته و بعد میگوید ولی گفتن آن در اذان و اقامه اشکالی ندارد. 

من میگویم امـا اینکه «اشـهد ان علیـا ولی الّله» جزء اذان باشـد،به گونه اي که اگر ذکر نشود اذان و اقـامه باطـل باشـد اخبار زیادي این مطلب را نفی میکند ،ولی اسـتحباب ذکر این جمله در اذان و اقامه در این اخبار معارضی براي آن نیست ،گرچه اسناد آن هم صحیح نیست، ولی از باب مسامحه میتوان بدان عمل نمود و براي کسـی که به امید اجر و پاداشـی این جمله را در اذان میگوید،همان ثواب را امیدوار بود،گرچه در اصل هم مستحب نباشد.

و اما اخبار نادري که در این زمینه رسیده اگر تعارضی درکار بود از عمل به آن باز میداشت ولی به مجرد اینکه ما قائل به استحباب ذکر این جمله شدیم ،تعارضی پیش نمی آید. امـا این سـخن صـدوق که میگویـد روایت اینگونه اخبـار براي او میزانی براي شـناخت غلات بوده است ،این میزان مخصوص به او است و براي ما این مطلب ثابت نشده است. چنانکه در بعضـی موازین دیگري هم که براي نسـبت دادن کسی به غلو براي او بوده، امر چنین است.

​برگرفته از کتاب اسرار الصلاه،میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

​التماس دعا