زندگینامه امام حسن مجتبی (عليه السلام) از ولادت تا شهادت

نام : حسن

لقب: مجتبی

کنیه : ابو محمد

نام پدر : علی

نام مادر : فاطمه

تاریخ ولادت : نیمه ماه مبارک رمضان سال ۳ هجری

محل ولادت : مدینه طیبه

مدت امامت : ۱۰ سال

مدت عمر : ۴۷-۴۸ سال

علت شهادت : تحریک معاویه وزهر جعده

نام قاتل : جعده دختر اشعث

محل دفن : بقیع


ولادت

​ امام حسن (عليه السلام) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود كه خداوند متعال به خانواده على (عليه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) عنایت كرد. رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بلافاصله پس از ولادتش، او را گرفت و در گوش راستش ‍ اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى كرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش - كه یك درم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد تا سرش را عطرآگین كنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . كنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها كنیه اوست.


القاب امام

​ لقب هاى او: سبط، سید، زكى ، تقی، حجت، برّ، امین، زاهد، طیب و مجتبى است كه از همه معروفتر (مجتبى) مى باشد.


همسران

​ 1. ام بشیر بنت ابى مسعود. 2. خوله بنت منظور. 3. ام اسحاق بنت طلحه. 4. سلمى بنت امرء القیس. 5. جعده بنت اشعث. 6. ام کلثوم بنت فضل بن عباس. 7. هند بنت عبدالرحمن بن ابى بکر.


فرزندان

پسران: 1. زید. 2. حسن مثنى. 3. عمر. 4. قاسم. 5. عبدالله. 6. عبدالرحمن. 7. ابوبکر. 8. حسین اثرم. 9. طلحه. دختران: 1. ام حسن. 2. ام حسین. 3. فاطمه. 4. ام سلمه. 5. ام عبداللّه. 6. رقیه. برخى مورخان تعداد فرزندان امام حسن (ع) را بیش از این مى‏دانند؛ اما همگى اتفاق دارند که نسل آن حضرت، تنها از طریق حسن مثنى و زید ادامه یافته است. از میان فرزندان امام حسن (ع) چهار تن در سرزمین کربلا، در رکاب عمویشان، امام حسین(ع) به شهادت رسیده و یکى از آنان (حسن مثنى) نیز در آن معرکه به شدت زخمى شد و سپس بهبودى یافت. 


اصحاب و یاران

1. ابراهیم بن مالک اشتر.

2. عبداللّه بن عباس.

3. ابو ثمامه صیداوى.

4. جابر بن عبدالله انصارى.

5. جاریة بن قدامه.

6. جبلة بن على شیبانى.

7. حبیب بن مظاهر اسدى.

8. حذیفة بن اسید غفارى.

9. رفاعة بن شداد.

10. سعید بن قیس همدانى.

11. قیس بن سعد انصارى.

12. سعید بن مسعود ثقفى.

13. سلیم بن قیس هلالى.

14. صعصعة بن صوحان عبدى.

15. عامر بن واثله کنانى.

16. عمر بن ابى سلمه.

17. کمیل بن زیاد نخعى.

18. ابو مخنف، لوط بن یحیى.

19. مسیّب بن نجبه فزارى.

20. میثم بن یحیى تمّار.

21. سعد بن مسعود ثقفى.


رویدادهاى مهم

1. از دست دادن جدّش، پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم)، در سال یازدهم هجرى.

2. فشارهاى روانى مخالفان بر پدر و مادرش، پس از رحلت پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم).

3. از دست دادن مادر خود، فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، در سال یازدهم هجرى.

4. حضور در برخى از جنگ‏هاى مسلمانان علیه مشرکان، در عصر خلیفه دوم و خلیفه سوم.

5. ایجاد مهمان‏پذیر (مضیف) براى پذیرایى از مهمانان و مستمندان.

6. آبرسانى به خلیفه سوم، عثمان بن عفّان (که در محاصره انقلابیون مسلمان قرار داشت).

7. همراهى با پدرش، حضرت على (عليه السلام)، در تصدىِ خلافت اسلامى، پس از کشته شدن عثمان بن عفّان به دست انقلابیون.

8. فرماندهىِ لشکر در جنگ‏هاى جمل، صفین و نهروان، در رکاب حضرت على (عليه السلام).

9. از دست دادن پدرش، حضرت على (عليه السلام)، در 21 رمضان سال 40 هجرى.

10. تصدىِ غسل، نماز و دفن پیکر امام على (عليه السلام) و پنهان نمودن قبرش از چشم مردم.

11. بیعت مردم با امام حسن (عليه السلام) در مسجد کوفه، پس از شهادت امیرالمؤمنین، على (عليه السلام).

12. تصدىِ خلافت اسلامى، در 21 رمضان سال 40 هجرى.

13. مکاتبات و ارسال پیام‏ها میان امام حسن (عليه السلام) و معاویه.

14. اعدام شدن دو جاسوس معاویه، در کوفه و بصره به فرمان امام حسن (عليه السلام).

15. اعلان جنگ معاویه علیه امام‏حسن(عليه السلام) و حرکت لشکریان شام به سوى کوفه.

16. اعلان آماده‏باش سپاهیان امام حسن (عليه السلام) و تهیه مقدمات جنگ در شهرها.

17. خیانت برخى از فرماندهان سپاه امام حسن (عليه السلام) و پیوستن به سپاه معاویه.

18. زخمى شدن امام حسن مجتبى (عليه السلام) در ساباط مدائن به دست جراح بن سنان (یکى از منافقان فرقه خوارج).

19. افزایش توان نظامى و روحى سپاه معاویه و کاهش تدریجىِ سپاهیان امام‏حسن(عليه السلام).

20. پذیرش صلح تحمیلى با معاویه و واگذارى خلافت اسلامى به وى در جمادى الاوّل (یا ربیع الأول) سال 41 هجرى.

21. تعهد معاویه بر مفاد صلحنامه امام حسن (عليه السلام) و نقض آن، پس از سیطره کامل بر شهرهاى اسلامى.

22. بازگشت امام حسن (عليه السلام) و خاندان امیرالمؤمنین (عليه السلام) از کوفه به مدینه مشرفه.

23. دسیسه معاویه در بیعت گرفتن از مردم براى ولایت عهدىِ فرزندش، یزید و واهمه او از امام حسن (عليه السلام).

24. تحریک و فریب جعده بنت اشعث کندى، همسر امام حسن (عليه السلام)، توسط معاویه براى کشتن امام حسن (عليه السلام) به طور پنهانى.

25. مسمومیت امام حسن (عليه السلام) به دست همسرش، جعده بنت اشعث کندى و شهادت آن حضرت پس از چهل روز بیمارى، در 28 صفر سال پنجاه هجرى، در مدینه مشرفه.

26. ممانعت عایشه، همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مروان و هواداران بنى‏امیّه از دفن پیکر امام حسن (عليه السلام) در کنار مرقد مطهر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم).

27. دفن امام حسن(عليه السلام) درقبرستان بقیع، در جوار مرقد جده‏اش، فاطمه بنت‏اسد(س)


وصيت امام على (عليه السلام) به امام حسن (عليه السلام)

​ امـام حـسـن (عـليـه السـلام ) وصـىّ پـدرش امـيـرمـؤ منان بر خاندان و فرزندان و اصحاب پـدرش بـود و عـلى (عـليـه السـلام ) بـه او وصيّت كرد كه در آنچه وقف كرده و صدقه قرارداده نظارت كند و براى اين موضوع ، ((عهدنامه اى )) نوشت كه مشهور است.و وصـيت او به امام حسن (عليه السلام ) بيانگر نشانه ها و اركان دين و چشمه هاى حكمت و بـرنـامـه هـاى اخـلاقـى اسـت و بـيـشـتـر دانـشـمـنـدان بـزرگ ، ايـن وصـيـّت را نـقـل كـرده انـد و بـسـيـارى از فـقـها و انديشمندان در جهت دين و دنياى خود از دستورهاى آن وصيّت ، بهره مند شده اند.


سخنرانى امام حسن (عليه السلام) بعد از شهادت پدر

​ هـنـگـامـى كه اميرمؤ منان على (عليه السلام ) از دنيا رفت ، امام حسن (عليه السلام ) براى مردم خطبه خواند و حق خود (يعنى حقوق رهبرى ) را براى مردم بيان كرد، ياران پدرش با آن حضرت بيعت كردند، بر اين اساس كه هركه با او مى جنگد، بجنگند و با هر كه با او در صلح هست ، در صلح باشند.


زهد امام حسن (عليه السلام)

​ نویسندگان تراجم به اتفاق گفته اند: حسن بن علی (عليه السلام) پس از جدّ بزرگوارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و پدر گرامی اش علی بن ابیطالب (عليه السلام) از همه مردم زاهدتر بودند. شخصی به نام مُدْرِک بن زیاد می گوید: روزی در یکی از باغ های ابن عباس بودیم. غذای مناسبی آوردند. امام حسن (عليه السلام) دستور دادند که کارگران و خدمت گزاران را جمع کنند و آن غذای خوب را به آنها بدهند. مُدرِک می گوید: خود امام حسن (عليه السلام) لب به آن غذا نزدند و خود مشغول خوردن نان با قدری نمک شدند. وقتی به آن حضرت گفته شد شما خود چرا از آن غذای خوب میل نمی کنید، در جواب فرمودند: اِنّ ذاک الطَّعام احبُّ عندی، این خوراک را بیشتر دوست دارم.


گذشت امام حسن (عليه السلام)

​ روزی امام حسن مجتبی (عليه السلام) از راهی عبور می کردند. مردی از اهل شام با آن حضرت روبرو شد و بدون مقدمه شروع به ناسزا گفتن نسبت به امام (عليه السلام) کرد. حضرت امام حسن (عليه السلام) هیچ عکس العملی نشان نداد. وقتی آن مرد از ناسزا گفتن باز ایستاد، امام (عليه السلام) به او نزدیک تر شده، با تبسم به او سلام کردند. آن گاه فرمودند: «اگر اجازه بدهید حاضرم به شما کمک کنم. اگر چیزی لازم داری آن را برایت فراهم کنم یا اگر راه را گم کرده ای آن را به تو نشان دهم و اگر گرسنه ای ترا سیر کنم. اگر فقیری بی نیازت سازم. به هرحال اگر حاجتمندی حاضرم در برآوردن حاجت تو بکوشم». چون مرد شامی این رفتار را از امام حسن (عليه السلام) دید، ناگهان به گریه افتاد و گفت: اَشْهَدُ انَّکَ خَلِیفُة اللّهِ فی ارضِهِ؛ گواهی می دهم که تو خلیفه خدا در روی زمین هستی.


احسان امام حسن (عليه السلام)

​ مردی خدمت امام حسن (عليه السلام) آمد و عرض کرد ای فرزند امیرالمؤمنین (عليه السلام) به حقِ آن خدایی که نعمت بسیار بر شما کرامت فرموده است تو را قسم می دهم که به فریاد من برسی و مرا از دشمنی که حرمت پیران را نگه نمی دارد و به کودکان و نوجوانان رحم نمی کند، نجات دهی. امام (عليه السلام) پرسید دشمن تو کیست تا از او دادخواهی کنم. آن مرد گفت: فقر است. امام (عليه السلام) به خادم خود دستور داد: «هرچه ثروت در نزد تو هست به او بده». او پنج هزار درهم حاضر کرد و به او داد. امام (عليه السلام) رو به مرد فقیر کرد و گفت: تو را به خداوند متعال قسم می دهم که هروقت این دشمن بر تو رو آورد شکایتش را نزد من بیاور تا از تو دفع شر کنم.


جريان دردناك شهادت امام حسن (عليه السلام )

​ از جـمـله روايـاتـى كـه پـيـرامـون عـلّت شـهـادت امـام حـسـن (عـليـه السـلام ) نـقـل شـده از مـغـيـره اسـت كـه گـفـت : وقـتـى كـه ده سـال از خـلافـت معاويه گذشت و تصميم گرفت تا براى جانشينى پسرش يزيد از مردم بـيـعـت بـگـيرد، براى ((جُعْدَه )) دختر اشعث بن قيس (سردسته منافقان ) پيام فرستاد كه اگـر حـسـن (عـليـه السلام ) را مسموم كنى ، من تو را به همسرى پسرم يزيد درمى آورم و صدهزار درهم نيز براى او فرستاد. جُعْده ، امام حسن (عليه السلام ) را مسموم كرد. معاويه آن مبلغ پول را به او بخشيد، ولى او را همسر يزيد نكرد، بعدا مردى از خاندان طلحه با او ازدواج كـرد و او داراى فـرزنـدانـى از جـعـده شـد، وقـتـى كه بين آن فرزندان و ساير قـبـايـل قـريـش درگـيـرى لفـظـى مـى شـد، فـرزنـدان جـعـده را سرزنش مى كردند و مى گفتند: يا بَنى مُسِمَّةِ اْلاَزْواجِ! اى پسران زنى كه خوراننده زهر به شوهرانش بود.!


وصيت امام حسن (عليه السلام)

​ عـبـداللّه بـن ابـراهـيـم مـخـارقـى )) نـقـل مـى كـنـد: وقتى كه امام حسن (عليه السلام) در حـال احـتـضـار بـود، امـام حـسـيـن (عـليـه السـلام ) را طـلبـيـد و بـه حـسين (عليه السلام ) فرمود: برادرم ! هنگام فراق است ، من به خداى خود مى پيوندم ، مرا با زهر مسموم نموده اند و جگرم در طشت افتاده است ، من آن كس را كه به من زهر داد، به خوبى مى شناسم و مى دانم كه اين زهر توسّط چه كسى فرستاده شد، در پيشگاه خداوند، خودم با او محاكمه مى كـنـم ، تـو را بـه حـقـّى كـه بـر گردنت دارم سوگند مى دهم كه مبادا در اين باره سخنى بـگـويـى ، در انـتـظار آنچه خداوند برايم پديد مى آورد، باش ، وقتى كه از دينا رفتم چـشـمـم را بـپـوشـان و مـرا غـسـل بـده و كـفـن كـن و بـر تـابـوتـم بـگذار و كنار قبر جدّم رسـول خـدا (صـلّى اللّه عـليـه و آله و سـلّم) ببر، تا با او تجديد ديدار كنم ، سپس مرا كـنـار قـبـر جدّه ام فاطمه (بنت اسد) ببر و در همانجا به خاك بسپار، اى پسر مادرم ! به زودى بـدانـى كـه مـردم گـمـان مـى كـنـنـد تـو مـى خـواهـى جـنـازه ام را در كـنـار قـبـر رسـول خـدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) دفن كنى ، مى كوشند تا جلوگيرى كنند، تو را به خدا سوگند مى دهم مبادا به خاطر من به اندازه شيشه حجامتى ، خون ريخته شود سـپس درباره خانواده و فرزندان و آنچه از او باقى مانده سفارش كرد و امام حسين ( عليه السلام) را بر آنان وصى قرار داد و همچنين او را بر آنچه پدرش اميرمؤ منان على ( عليه السـلام ) وصـيـّت كـرده بـود، وصـى خـود كـرد و شـايستگى امام حسين (عليه السلام ) را بـراى خـلافـت بـيان نمود و شيعيانش را به جانشينى آن حضرت راهنمايى كرد و به آنان فرمود: بعد از من حسين (عليه السلام ) نشانه اسلام و يادگار پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ) ) است.


اشعار امام حسین (علیهالسلام) در سوگ برادر

​ وقتی از دفن جنازه امام حسن (علیه السلام) در کنار مرقد جد بزرگوارش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) جلوگیری کردند، امام حسین (علیه السلام) دستور دادند جنازه را به بقیع منتقل کردند و آن را در کنار قبر جده اش فاطمه بنت اسد در خاک نهادند. طبق روایت ابن شهر آشوب وقتی امام حسین (علیه السلام) از دفن جنازه برادر فارغ شد اشعاری به این مضمون در سوگ برادر بر زبان جاری فرمودند: «حالا که بدن مطهّر تو را با دست خود کفن کرده، در قبر گذاشتم از این بعد چگونه می توانم شاد باشم و خود را آراسته سازم یا از زینت ها و امکانات دنیا بهره گیرم؟ من از این به بعد همواره در سوگ تو اشک خواهم ریخت و اندوهم در فراق تو طولانی خواهد شد. غارت زده کسی نیست که مالش را به غارتت برده اند؛ بلکه غارت زده کسی است که مصیبت مرگ برادر را دیده باشد. 


فضیلت و آثار گریه بر مصیبت امام حسن (علیه السلام)

​ ابن عباس روایت می کند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: آن گاه که فرزندم حسن مجتبی را با زهر شهید کنند تمام ساکنان آسمان وزمین بر او سوگوار می شوند. بدانید سوگواری و گریه بر مصیبت های فرزندم حسن بسیار فضیلت دارد. هرکس در مصیبت او گریه کند چشمان او در روزی که همه دیده ها نابینا خواهند بود روشن و بینا خواهد شد و دل او در روزی که تمام دل ها اندوهناک خواهند بود از غبار اندوه پاک خواهد شد و هرکس که مرقد او را در بقیع زیارت کند، قدم های او در پل صراط، در روزی که قدم ها بر آن لرزان شوند، از لغزش در امان خواهد ماند.